در جستجوی کار(شعر طنز)
بنده دارم به خانه ام یک بِنت !
نه ببخشید یک پسر دارم
که در این سن شده ست سربارم
ای کلید تمام مشکلها
حامی زشت ها و خوشگل ها !
حضرت مستطاب روحانی
تو خودت خوب و نیک می دانی
بنِگر تو به دست خالی ما
معدنی هست در حوالی ما
چاه گز هست نام این معدن
بیشتر شرح می دهم بعدا" !
بده دستور تا حسینِ مرا
سرِ کارش کنند در آنجا
ساکت است او چنان که یک چوب است
نیروی ساده هم که شد خوب است » !
باز هم نامه اش افاقه نکرد
ریشه ی آرزوش ساقه نکرد
دست از پا درازتر برگشت
با حسینِ خودش برابر گشت
زیر باد کولر پسر می ماند
زیر آواز می زد و می خواند
پدرش گفت با دل پرخون :
« خون به دل کرده ای مرا ملعون
بس کن ای بد صدای بی مایه
رفت از تخم ، مرغ همسایه !
دائم از زیر در برو پسرک
گر که بیکار هم شدی به درک
من برای تو می روم پی کار
شده ام نزد ناکس و کس ، خوار
می نویسم برای تو نامه
من بریزم برات برنامه »
تا حسین از پدر چنین بشنید
گریه سر داد و پر صدا نالید :
« باز هم گول این و آن خوردی ؟
باز هم دست بر قلم بردی ؟
بس نبودت که حین سربازی
کردی با آبروی من بازی ؟
این قلم نیست بلکه بولدوزر است
که شب و روز در تِـتِـر تِـتِـر است !!
گر نخواهیم شغل و کارِ فلان
چند باید دهیم بابا جان ؟ »
این چنین شد که این حسین آقا
شده وردست حضرتِ بابا
می رود با پدر به سوی بمو *5
در کنار پدر کنار عمو
سرِ کرت چغندر و جالیز
دامداری کنند گاهی نیز !
پرورش می دهند تعدادی
گاو و مرغ و خروس بابادی !
پدرش گفت پیش خود روزی :
« من رسیدم کنون به پیروزی
گرچه از او نگشت آبی گرم
من از این وضعیت ندارم شرم
گفته بودم شود حسینِ غیور
روزگاری وزیر دام و طیور
حال هم گر نگشت وزیر به زور
در بَرَد کودِ زیر دام و طیور !!
مرتبط هست هر دوتا با هم
پس وزیر است بچه ی ما هم !!
چه تفاوت کند چطور و چه جور ؟
چونکه اینجاست اصل ، نفسِ حضور !!!
حسن حاتمی بهابادی
- مصراع داخل پرانتز از ابوالفضل زروئی نصرآباد است البته با کمی تفاوت
1- خش : خوب
2 و 4- چادرملو و چاه گز : دو معدن سنگ آهن در نزدیکی بهاباد
3- قطرم : نام یک منطقه در نزدیکی بهاباد
5- بمو : نام یک منطقه ی کشاورزی در حومه ی بهاباد .
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اشعارطنزمحض خنده